« چارلى » ولگرد ( چاپلین ) که پلیس او را با خلافکارى اشتباه گرفته است، به سیرکى پناه مىآورد و به عنوان دلقک استخدام مىشود، و چیزى نگذشته که به نادخترى صاحب سیرک ( کندى ) دل می بندد …
"جک ساندرز" و "باب کوربی" دو بوکسوری هستند که با عشق "نلی" زندگی می کنند."جک" و "نلی" با هم ازدواج کرده اند اما زندگی مشترکشان به مشکل برخورده و "نلی" برای آرامش به سراغ "باب" می رود...
در شهرى در قرن بيست و يكم، كارگران در زيرزمين زندگى میكنند و حاكمان از روى زمين كنترل اوضاع را در دست دارند. «فردر» (فروليخ)، پسر حاكم اصلى، علايقى به كارگران دارد و در واقع دل باخته ى «ماريا» (هلم)، يكى از رهبران كارگران است.