یک کمدی عاشقانه در مورد دختری بنام «وایولت سانفورد» که به شهر نیو یورک رفته تا به آرزوی دیرینه اش، یعنی ترانه نویسی برسد. او بعنوان یک خدمتکار در یک کلوب شبانه استخدام می شود، که توسط چند زن گردانده می شود...
هنگامی که جوانی مبتلا به بیماری روانی گمان میبرد شاهد یک ربایش بوده است و پلیس سخنان او را باور نمیکند، از سر ناچاری به همسایهاش که نگهبان بازنشسته و دلگیری است، روی میآورد تا در یافتن زن مفقود شده یاریاش کند.
جنگ جهانى دوم. مأموران خفيهى انگليسى با خبر مىشوند كه دو توپ غولآسا در جزيرهى ناوارون در درياى اژه مستقر شدهاند. » ناخدا مالورى « ( پك ) مأموريت پيدا مىكند با گروهى از افراد زبده خود را به ناوارون برساند و توپها را منهدم كند...
می و بارنز، دو نوجوان با تفاوتهای بسیار، در زمستان سال آخر دبیرستان به شکلی تصادفی با یکدیگر ملاقات میکنند و پس از آن، در طول یک سال، چهار روز را با هم سپری میکنند؛ روزهایی که مسیر زندگیشان را دگرگون خواهد کرد.
دانشمند جوانى به نام «دكتر هنرى فرانكنستاين» ( كلايو ) مشغول آزمايشهايى براى حيات بخشيدن به مردگان است. او تحقيقاتش را با استفاده از اجسادى كه با كمك دستيار گوژپشتش، « فريتس » ( فراى ) از گورستانها میربايد، به انجام میرساند...
سه جادوگر پیشگویی میکنند که مکبث پادشاه میشود. با وسوسه همسرش، او پادشاه را میکشد و از ترس، کشتارهای بیشتری انجام میدهد تا اینکه جنگ داخلی منجر به سقوط و مرگ او میشود.
کشاورزی که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند، تمام دارایی خود را روی یک شرطبندی بزرگ در مسابقات قهرمانی قرار میدهد. در همین حال، آرزوهای موسیقی نوهاش میتواند راهی برای شروع زندگی جدید برای آنها باشد.