استفانی، دانشجویی که از یک کابوس خشونت آمیز تکراری رنج می برد، به خانه برمی گردد تا تنها کسی را که ممکن است بتواند این چرخه را بشکند و خانواده اش را از مرگ وحشتناکی که ناگزیر در انتظار همه آنهاست، نجات دهد، پیدا کند.
در سالهاى اوج جنگ جهانى اول ، زندانيانى از كشورهاى مختلف متفق در بازداشتگاهى آلمانى به اسارت در آمدهاند. بعد از اینکه چندین مورد فرار اتفاق می افتد، زندانی ها را به یک قلعه خوفناک منتقل می کنند که به نظر می رسد فرار از آن غیر ممکن باشد...
خبرنگارى الكلى به نام « چاك » ( داگلاس ) ، در آلبيوكركى نيومكزيكو كار مىكند و انتظار فرصتى را مىكشد تا موفقيت گذشتهى خود را بار ديگر بازيابد . خيلى زود مردى ( بنديكت ) در غارى گرفتار مىآيد و « چاك » متوجه مىشود كه فرصت مورد نظرش را به دست آورده است ...
«الن ایم» (لین)، ستاره ی موسیقی راک اندرول، برای اجرای کنسرتی به شهر زادگاهش بر می گردد. در حین اجرای کنسرت، یک گروه موتورسوار تبهکار «الن» را می ربایند و حالا از «تام کودی» (پار)، محبوب قدیمی «الن» درخواست کمک می شود.
هنگامی که سارپاتا پارامبرائی برای مسابقه عمل کن یا بمیر به چالش کشیده می شود ، آیا کابیلان ، یک کارگر جوان ، آیا خود دستکش می پوشد و قبیله خود را به پیروزی می رساند ، یا توسط مادر ناراضی و سیاست خطرناک او منصرف می شود؟...