آخرین بارگذاری ها

72%

88%

73%

6K 7.5/10

کرگ، پدری که در حومه شهر زندگی می‌کند، به شدت شیفته همسایه جدید و بسیار کاریزماتیکش می‌شود. کوشش‌های او برای یافتن یک دوست مرد در این سن و سال، به گونه‌ای پیش می‌رود که خطر نابودی زندگی هر دویشان را در پی دارد.

%

%

%

28K 6.5/10

شب کریسمس. فرانک هرینگتون در مسیری که به سمت خانه خانواده‌اش می‌رود، برای اولین بار پس از 20 سال، تصمیم می‌گیرد میانبر را امتحان کند. این بزرگترین اشتباه زندگی اوست...

%

90%

88%

32K 7.6/10

« بالين » ( مك ريدى ) صاحب كازينويى بزرگ در بوئنوس آيرس است . او براى « امور حراستى » كازينو مردى به نام « جانى » ( فورد ) را به كار مى‏گيرد . « جانى » پس از چندى متوجه مى‏شود كه « گيلدا » ( هيورث ) محبوبه‏ى سابقش همسر كنونى « بالين » است .

%

100%

89%

26K 7.9/10

"سالیوان" کارگردان ساده لوحی است که تصمیم می گیرد فیلمی درباره مشکلات انسان های فقیر بسازد. به همین دلیل او در لباس یک دوره گرد به راه می افتد تا درس های درباره زندگی بگیرد که باعث بیداری او می شود ...

%

%

%

1K 5.4/10

داستان در مورد زنی است که برای پیدا کردن عشق قدیمی اش, با هواپیما سفری را به سوی صحرای آفریقا آغاز میکنید ...

%

%

%

2K 5.2/10

راج و کاجل از کودکی به هم دوست بودند و وقتی بزرگتر میشوند دوستی شان بیشتر میشود به صورتی که راج عاشق کاجل میشود ولی کاجل اصلا این عشق را نمیبیند و با شخص دیگری ازدواج میکند و ...

%

%

%

6K 3.8/10

جیتندرا کومار ماکوانا به‌صورت تمام‌وقت در یک مرکز تماس کار می‌کند و به‌صورت پاره‌وقت زبان انگلیسی تدریس می‌کند. او توسط یک زن جوان و جذاب به نام پوچا استخدام می‌شود تا به رئیس او که به زبان "هینگلیش" (ترکیبی از هندی و انگلیسی) صحبت می‌کند، زبان انگلیسی یاد بدهد. جیتندرا این پیشنهاد را می‌پذیرد، به پوچا دل می‌بازد و با او هم‌دست می‌شود تا یک کیف حاوی ۲۵ کرور روپیه پول نقد را بدزدند. اما خیلی زود متوجه می‌شود که رئیس، یک خلافکار و باج‌گیر معروف به نام "لاخان سینگ" است که پلیس او را می‌شناسد.

36%

25%

65%

20K 6.1/10

دو دوست قدیمی در شرایطی قرار میگیرند که نیاز به 2.5 میلیارد دلار پول دارند. آن ها به فکر سرقت از بانک افتاده و در این راه سختی های زیادی می کشند...

48%

39%

70%

22K 6.6/10

در آخرين روزهاي جنگ جهاني دوم، «ژنرال داگلاس مک آرتور» تصميم گرفت به قولي که در سال 1942 داده بود، وفا کند و دوباره پس از عقب نشيني اجباري از فيليپين، به آن جا برگردد. بيش از پانصد سرباز امريکايي در اردوگاهي در فيليپين اسير ژاپني ها بودند و با آنان رفتاري بي رحمانه صورت مي گرفت و «مک آرتور» مي خواست مطمئن شود که اين سربازها صحيح و سالم به کشورشان باز مي گردند.

49%

57%

52%

30K 6.4/10

کشتی حامل بچه های مدرسه در نزدیکی یک جزیره متروکه غرق می شود و آنها بدون سرپرست موظف به اداره خودشان می‌شوند. پس از مدت کوتاهی جمعیت قانون گریز با توسل به اهرم‌های زر و زور و تزویر جمعیت را به سوی توحش می‌کشند...